همه ما روزانه چند یا چندین ساعت از وقت خود را صرف کار با کامپیوتر می‌کنیم. اما همگی کار با کامپیوتر را از یک جایی شروع کرده‌ایم، همگی با یک نرم‌افزار یا سیستم‌عامل خاص آغاز کرده‌ایم و احتمالا خاطراتی در این باره به یاد داریم، شاید هم خاطره خاص خرید اولین کامپیوتر را در ذهن داشته باشید، بدون شک خاطرات تلخ و شیرین بسیاری در این رابطه داریم. در این مقاله که به عنوان زنگ تفریح زومیت می‌توان روی آن حساب کرد می‌خواهیم اولین خاطرات کار کردن با کامیپوتر را با یکدیگر به اشتراک بگذاریم.

احتمالا هیچ کدام اولین لحظات کار کردن با کامپیوتر را به خاطر نداریم اما بدون شک خاطرات قدیمی مرتبط با کامپیوتر را به یاد می‌آوریم، خاطراتی که شاید به دوران کامپیوترهای 286 یا قبل‌تر کمودورها و غیره باز گردد. بخش نظرات این مقاله درست همان مکانی است که می‌توانید آن خاطرات را مرور کرده و با دیگران به اشتراک بگذاریم.

خیلی خوب یادمه اولین باری که اسم کارت اینترنت و شنیدم همش به این فکر می کردم که این کارت و کجای کامپیوتر باید فرو کرد تا به اینترنت وصل بشه هیچ ذهنیتی نسبت بهش نداشتم و تا به حال هیچ شبکه ای رو امتحان نکرده بودم وقتی تو دکه روزنامه فروشی کارت و دیدم شبیه به کارت های پلاستیکی تلفن می رسید و آمدم خانه و هی دنبال یک جایی گشتم که کارت احتمالا توش بره

یادش بخیر

آخیییییی  جالب بود من کامپیوتر را جوری یاد گرفتم که  هر هفته یواشکی میرفتم اتاق عمم بعدش کامپیوترش را انگولک میکردم اون بی چاره همش مجبور بود که ویرووس ها را پاک کنه یا کامپیوترش را فرمت کنه به من هم میگفت نکن ولی کسی که گوش نمیکرد

یادش بخیر داداشم مجرد بود شهرک آزادی تهران تابستان بود که اومدم پیشش یه تایپ داشت که باید انجام میداد ولی خسته بود  اومد یخورده از کی بورد بهم گفت ورودو باز کرد و گفت هرکلمه که نوشتی این دکمه بزرگرو بزن
خودش خوابید منم سخت مشغولش شدم
یکساعتی میگذشت که چند خطی نوشتم بیدار که شد یکم اصلاح کرد و گفت حالا تو بخون من تایپ کنم گفتمو تایپ میکرد من جا میموندم تو خوندن همش بلخره تموم شد
یادش بخیر

بعد چندرو روز که اونجا بودم فوتبال 98 رو یاد گرفتم
با داداشم شرط بندی کردم
اون گفت تو ببری میبرمت اسکییت بازی من ببیرم تا وقتی اینجایی هرروز صبح اتاقو باید جارو کنی
بلخره بردمو من برد اسکیت بازی تو صادقیه
یادش بخیر انگار همین دیروز بود.

چه سوال خوبی...
اولین خاطره من از کار با کامپیوتر، تایپ یه شعر بود که با کلی ذوق شروع کردم به نوشتنش و با هر دکمه از کیبورد که فشار می دادم، ذوق می کردم